چون محور رسالت پیامبران، ابلاغ حجت و تمامیت دلیل است، از این رو خداوند رسول اکرم  (صلی الله علیه وآله وسلم) را با احتجاج‌های متعدد مأنوس نمود تا هم در مرحله حس سخنی بگوید که پشتوانه مثالی داشته باشد و هم در نشئه مثال سخنی دارای پشتوانه عقلی داشته باشد؛ تا هم اولوالالباب که به معارف بلند عقل وابسته اند بتوانند از معارف عقلی مدد بگیرند و هم کسانی که در نشئه مثال یا حس به سر می برند، از نیل به اصل مطلب محروم نباشند.
 
و همان طور که طبق فرمان الهی گاهی آن حضرت با حکمت (برهان) و زمانی با موعظت (خطابه) و گاهی هم با جدال احسن محاوره و احتجاج می کرد، گاهی در حد برهان عقلی و زمانی در حد اعجاز فعلی و حسی حجت را بر اصناف گوناگون تمام می نمود. فرق بین جدال احسن و برهان آن است که اگر مقدمات استدلال از جنبه حق و معقول بودن مورد استفاده قرار بگیرد، آن استدلال برهان نام دارد و اگر از جنبه حق و مقبول و مسلم بودن مورد استشهاد قرار گیرد، جدال احسن است.
 

نفى حلول

بت پرستان حجاز در توجیه بت پرستی خود خرافاتی را مطرح می کردند و می گفتند: در حقیقت ما این چوب و سنگ دست تراش خود را نمی پرستیم؛ بلکه خدای سبحان را می پرستیم. زیرا خدای سبحان در مظاهری از بزرگان بشر حلول کرده و آن موجودات، محل حلول خدای سبحان شده اند و ما در حقیقت آن حلول کننده و روح بتها و «حال» را می پرستیم نه محل را . پیامبر فرمود چرا عزیر پسر خدا شد و موسی که تورات را برای شما آورد و معجزه هایی که خود شما هم می دانید از وی دیده شد، پسر خدا نشد!حضرت ختمی مرتبت در پاسخ به بت پرستان می فرماید: ممکن نیست خدای سبحان در موجودی مادی حلول کند. شرط حلول شیئی در شیء دیگر، مادی بودن هر دو شیء است. یعنی حال و محل هر دو باید مادی باشند. هرگز موجودی ازلی و قدیم در موجود حادث مادی حلول نمی کند. اگر هردو دارای وصف حلول هستند و حلول با ازلیت می سازد چرا محل ازلی نبوده و حال حادث نباشد؟ اگر حلول با ازلیت می سازد، محل بودن هم با ازلیت می سازد. (2)
 
این استدلال ناظر به استحاله جمع نقیضین است و این مطلب استحاله حلول خدای سبحان در اشیاء مطلبی است عقلی که وحی نیز آن را تأیید می کند؛ زیرا اگر خدا در اشیاء حلول کند، مانند سایر حالها است و اگر محل چیزی بشود، مانند سایر محلها خواهد بود؛ در حالی که خداوند بی مانند و بی همتا است: (لیس کمثله شیء)(3)
 

نمونه‌ای از گفت و گوی پیامبر با پیروان ادیان

امام صادق (علیه السلام) عاله می فرماید: پدرم امام باقر (علیه السلام) از جدم علی بن الحسین علیه السلام و ایشان از پدرش حسین بن علی علیه السلام و آن حضرت از پدرش امیرالمؤمنین (علیه السلام)  برایم نقل کرد که روزی پیروان ادیان پنج گانه یهود، مسیحیت، ماده گرایی، دو گانه پرستی و مشرکان عرب با رسول خدا نشستی داشتند.
 
یهودیان گفتند: ما می گوییم زیر پسر خداست. آمده ایم ببینیم تو چه می گویی؟ اگر سخن ما را بگویی، پس در دستیابی به حقیقت از تو پیشی گرفته ایم و برتریم و اگر با ما مخالفت کنی، با تو مجادله کنیم. پیامبر صلی الله علیه واله وسلم خطاب به یهودیان فرمود: آیا آمده اید که من سخن شما را بی دلیل بپذیرم؟ گفتند نه. حضرت فرمود: چه چیز باعث شده شما باور داشته باشید که زیر پسر خداست؟ گفتند چون وی پس از آن که تورات از بین رفته بود آن را برای بنی اسرائیل بازسازی کرد و این کار را انجام نداد مگر از آن رو که پسر خدا بود. پیامبر فرمود چرا عزیر پسر خدا شد و موسی که تورات را برای شما آورد و معجزه هایی که خود شما هم می دانید از وی دیده شد، پسر خدا نشد! اگر غزیر به خاطر بزرگواری در بازسازی تورات پسر خدا شد، موسی باید به پسر خدا بودن اولی و سزاوارتر باشد. اگر این مقدار از بزرگواری برای عزیر موجب شود که وی پسر خدا گردد، چندین برابر این بزرگواری برای موسی بود و درجه وی باید برتر از پسر خدا بودن باشد.
 
اگر منظور شما از پسر خدا بودن همان مفهومی باشد که در دنیا در پی رابطه جنسی پدر و مادر، مادران بچه به دنیا می آورند، به خدا کفر ورزیده اید و او را به آفریده اش تشبیه کرده اید و ویژگی پدیده ها را برای وی اثبات کرده اید. بنابراین باید خدا از نظر شما، پدید آمده و خلق شده ای باشد که خالقی دارد که وی را ساخته و به وجود آورده است.
 
حضرت علی علیه السلام می فرماید: آنان متحیر و مبهوت شدند و گفتند: ای محمد! به ما فرصت بده تا درباره آنچه به ما گفتی بیندیشیم. رسول خدا فرمود: در این باره با قلبی منصف بیندیشید تا خدا شما را هدایت کند: «انظروا فیه بقلوب معتقدة للانصاف یهدکم الله تعالی» (4)
 
پی‌نوشت:
1. تفسیر موضوعی قرآن کریم، سیره رسول اکرم  (صلی الله علیه وآله وسلم) در قرآن کریم، ج۸ ص ۷۰.
2. بحارالانوار، ج ۹، ص۲۵۹ ح، ۱.
3. شوری، آیه ۱۱.
4. ابومنصور الطبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم البهادری و محمدهادی به، ص۳۲۷؛ التفسیر المنسوب إلى الأمام العسکری علیه، ص۳۲۳؛ بحارالانوار، ج 9، ص ۲۵۷، حدیث ۱.
 
منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393